للحق
بعد از چند وقت یک آهنگ گوش میدادم، برای چند لحظه ای آهنگ دلم را آرام کرد.بعد از آرامش به این فکر افتادم که چرا این آهنگ ها ،هرچند که خیلی هم اهنگ نرمی نباشد و اندکی هم ضربآهنگ تکراری داشته باشد ، آدم را آرام میکند.
دنبال جواب سوال به این نتیجه رسیدم که آهنگ نیست که آرامش با خودش می آورد بلکه تصاویر حس ها و خاطره هایی است که با آهنگ یادآوری میشوند.خاطره های خوشی که آن آهنگ با آن ها سپری شده ، هر چند بتوانی آن هارا با زبانت بازگو کنی ولی نوع یاداوری آهنگ چون عمیق تر است آرامش هم پیدا می شود.
این آهنگی را که امروز مقدمه این چند خط شد، حدود سه ماه پیش در دوران یک احساس و انتظار ناب و دوست داشتنی خیلی گوش داده بودم و امید من در آن انتظار با این آهنگ و چند آهنگ دیگر عجین شده است.وقتی دوباره گوشم به آن می خورَد آن امید در دلم می درخشد.
بهانه آهنگ بود ولی بیشتر یادآوری آن حس ناب که گفتم برایم بهانه نوشتن شد.اصلا بدون دل نمی توان نوشت، نوشتن هم مثل نواختن موسیقی یا نقاشی در قالب ذهن انباشته از اصول و چارچوب ها نمی گنجد مگر اینکه آن اصول هم در دلت جاباز کرده باشند.